مامان جونم خوشگلم یه مدتی هست که نیومدم و وبلاگت بروز نکردم.شرمنده آخه مامان یه 3 ماهی هست که برگشته سر کار و یه کمی سرش شلوغ شده.تازه شم اثاث کشی هم داشتیم که تقریباً یه یه ماهی درگیر اون بودیم و کلی وقایع دیگه که خودت در جریانی عزیزکم.
اما اگه بخوام از وضعیت فعلیت بگم، درست و حسابی راه افتادی و حسابی واسه خودت مستقل شدی. اصلاً نمی ذاری که دستتو بگیریم و می خوای که تنها تنها واسه خودت راه بری آخه قربونش برم یه پا مرد شده واسه خودش. کلیم به مامانت کمک می کنی یعنی اگه برم بیرون و خرید کنم حتماً یه چیزی رو باید بدم دست جنابعالی وگرنه قشقرق به پا می کنی بیا و ببین. وزنتم که رو 12 کیلو گیر کرده و بسته به شرایط بالا و پایین می ره. دندوناتم که تعدادشون به 10 تا رسیده و هر کدومشون می خوان در بیان حسابی کلافت می کنن عزیز دلم.
راستی 3-4 ماهی هست که می ری مهد و واسه خودت کلی دوست و خاله پیدا کردی.قربونت بشه مامانت. راستی اینجام باغ وحش تهران تو پارک ارم هست که حسابی آتیش سوزوندی.
ما اومدییییییم
-
مامانسه شنبه 12 شهریور 1392 - 17:33
-
مامان ریحانهسه شنبه 12 شهریور 1392 - 18:28
-
مامان فرهامسه شنبه 12 شهریور 1392 - 19:29
-
مامان امیرمحمدسه شنبه 12 شهریور 1392 - 21:57
-
زهره مامان بارسینچهارشنبه 13 شهریور 1392 - 05:17